یک مراسم وقتی ویژهتر و خاطرهانگیزتر میشود که به آن نه به چشم یک مراسم کلیشه با مجموعهای از تمهیدات پیش پا افتاده نگاه نشود؛ که حال و هوای تازهایی میخواهد.سالانه، دهها مراسم در کشور برپا میشوند، میآیند و میروند بی آنکه خاطرهیی در ذهنها نقش ببندند. صرفاً، مجلس گردانی ابتدایی بیش نیستند. فاقد ساختار هنری، هارمونی و جذابیتهای معنایی و بصری.
یکی از عواملی که به این کلیشه زدگی، کهنگی و تکرار در فضای مراسم های آئینی بویژه؛ افتتاحیهها و اختتامیههای جشنواره سینمایی دامن میزند استفاده از آدمهای تکراری بر پایه زد و بندها و لابیها پشت پرده است. از این رو، خیلی از کارگردانهای اینگونه مراسم از آن جایی که احساس میکنند سرقفلی اینگونه مراسم به نام شان زده شده خیلی در گیر و دار ایجاد فضاهای تازه نیستند و دغدغه کشف ندارند. بسامد این رویه و روحیه تبدیل شدن مراسم به صحنههای تکراری، سکانسهای نخ نما با چاشنی اضافهگویی و گزافهگویی مجریان است.
برگزاری مراسم جشنوارهها در انحصار عده محدودی از کارگردانان
این توقع در فضای جشنوارههای سینمایی به صورت مضاعف برجسته میشود. در اینگونه فضاها و محافل از آن جایی که با مجموعهای از مخاطبان هنرمند، دغدغهمند و خلاق سروکار داریم بیسلیقگی کارگردانهای این مراسم بیشتربه نظر میآید. احساس میشود دایره محدود کارگردانی اینگونه مراسم به نام چند نفر رقم خوردهاست. منوچهر شاهسواری، مجید برزگر، محمد پرویزی، امیر لطفیان، محمد حیدری، محمد حمیدیمقدم و چند نفر دیگر. آنقدر دست در این زمینه کم است که هر کدام از این اسامی به نوعی در طول سال درگیر یکی دو تا از این مراسم و آئینها میشوند.
احساس میشود نوعی روحیه خودبسندگی در برخی از این افراد باعث شده که مدام با یک مشت صحنهها، فضاها، دکور، میزانسن، معماری، نمایش و ولهها و چینشهای مکرر و یک شکل مواجه باشیم. متاسفانه در فضاسازی محیطهای عمومی جشنوارهها هم با این آسیب و افت روبهروهستیم. فضاهای انباشته از بنر و پارچههای رنگی و تجسم فضای کلیشهای.
درک ابتر و غیرهنری برای صحنهآراییها
درک ابتر و غیرهنری و عدم تجانس افراد انتخاب شده برای اینگونه صحنهآراییها باعث شده تا برخی از مراسم و محیط جشنوارهها هیچگونه جذابیت هنری و کششهای درونی، حسی و روانی نداشته باشند و مجموعهایی از ظرفیتها و زحمات سایر ارکان برگزاری جشنوارههای سینمایی و هنری در پشت ویترین نامتجانس و دلزنندهای پنهان بمانند. شاید بد نباشد فعالان این حوزه با شناخت، لمس و درک تجربههای مشابه در فستیوال های بینالمللی و جشنواره های مطرح جهانی دست کم به اهمیت و حساسیت این موضوع پی ببرند.
سالانه میلیونها بار ویدیوی مراسم اسکار برای مخاطبان جهان دست به دست می شود. همینطور، مراسم جایزه امی. چرا این ظرفیت برای جشنوارههای فیلم فجر و یا جشنواره های دیگر ما اتفاق نمیافتد و مخاطب وطنی که علاقه خاصی هم به سلبریتیمحوری دارد رغبت نمیکند ویدیوی این مراسم ها را داشته باشد؟ حتی، خود مسئولان و متولیان هم به دلیل پیش پا افتاده بودن و سطح نازل این آئین ها به مخیله شان چنین ایدهای خطور نمیکند. جشنواره جهانی فجر را در حالی پشت سر گذاشتیم که با کلیشهای ترین مراسم روبرو بودیم و تنها جاذبه آن بالا و پایین رفتن میهمانان خارجی رنگارنگ بود ولاغیر.
جشنواره فیلم کوتاه تهران که به اقتضای ذات و جوهره فیلم کوتاه میطلبید با ظرافت و نکته سنجی هنرمندانه مراسم اختتامیه آن طراحی و معماری شود باز، در آن خبری نبود. یا افتتاحیه جشنواره فیلم رشد که قدیمی ترین جشنواره سینمایی ایران است در فضا و قوارهیی تحقیرآمیز برپا شد. همین روزها جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت را پیش رو داریم که شنیده میشود محمد حمیدی مقدم یکی از کارگردانان این عرصه که پیشنیه اجرایی و برنامهسازی سینمایی در تلویزیون را هم دارد و در کارنامهاش برپایی مراسمهای زیاد از جمله فیلم فجر و فجر جهانی دیده میشود کارگردان افتتاحیه و اختتامیه آن است که انتظار و توقع را دو چندان میکند.
باید دید آیا این کارگردان در جشنواره مقاومت که آوازهایی هم، در این دیار و منطقه و جهان پیدا کرده همان الگوی نخ نما شده و تکراری یک مجری- چند وله - رفت و آمد آدمها روی سن - اعلام نتیجه و اجرای یک ترانه حماسی بسنده میکند؟ یا این بار با بهرهگیری از چندین تجربه مشابهاش از ظرفیت سینمای مقاومت، ساختار معنوی و هنری، فضای معنایی و مستعار این سینما، با استفاده از فناوریهای نوین کشف جدیدی را عرضه میکند و خاطرهای ماندگار در اذهان سینماگران و مشتاقان سینمای مقاومت می گذارد. باید تا روزهای پنجم و نهم آذر منتظر شویم.
ارسال نظر